اهریمن درون: انتقام
کریس ردفیلد از لیان و ربکا درخواست کمک می‌کند تا جلوی فردی را بگیرند که قصد دارد برای گرفتن انتقام، ویروسی کشنده را در شهر نیویورک پخش کند، اما...
استاد
یک معلم دائم الخمر به دبیرستانی اعزام می‌شود که مخصوص اصلاح و تربیت نوجوانان است، ولی در آنجا با گنگستری که از بچه‌های مدرسه برای کارهای مجرمانه استفاده می‌کند، درگیر می‌شود...
ابیگل
دختر جوانی به نام ابیگل در شهری زندگی می‌کند که سال‌ها پیش به دلیل همه‌گیری یک بیماری مرموز در قرنطینه قرار گرفته و دروازه‌هایش بسته شده بود. وقتی او ۶ ساله بود، پدرش را یکی از بیماران بود از شهر خارج کردند. ابیگل که برای یافتن پدرش در برابر حکومت قرار می‌گیرد، متوجه می‌شود که این شهر در واقع پر از نیروهای جادویی است و در خود توانایی‌های جادویی خارق‌العاده‌ای را کشف می‌کند...
نامتعادل
ریچل که برای رسیدن به سر کارش دیر کرده است و همراه با پسرش در پشت چراغ قرمز متوقف شده‌اند، شروع به جر و بحث با غریبه‌ای می‌کند که روزگار بدی را سپری کرده و چیزی برای از دست دادن ندارد. این برخورد در ادامه منجر به تعقیب و گریزی خطرناک و مرگ‌بار می‌شود و مرد غریبه با بی‌رحمی سعی می‌کند تا روز بسیار بدی را برای ریچل بسازد...
پسران در بیشه
به سه نوجوان شرور فرصتی داده می‌شود تا با انجام پیاده‌روی در مناطق مرتفع اسکاتلند و کسب جایزه دوک ادینبورگ، زندگی خود را تغییر دهند. نفر چهارمی هم با آن‌ها همراه می‌شود تا لیست افتخارات خود را تکمیل کند. آن‌ها هیچ وجه اشتراکی با هم ندارند و در وسط ناکجاآباد رها می‌شوند تا فقط با کمک یک نقشه و کار گروهی بتوانند تا پیش از تاریک شدن هوا اردوگاه خود را پیدا کنند. اما آنطور که فکر می‌کنند تنها نیستند و ظاهرا افرادی قصد شکارشان را دارند...
